علی صالحی | Ali Salehi
یک شیرازی هستم که لیسانس کامپیوترش رو اهواز گرفته و فوق لیسانس هوش مصنوعی رو از مشهد. الانم ساکن مشهدم و توی یک شرکت استارتآپی کار میکنم. کلاً دوست دارم با دادهها سر و کله بزنم ببینم چیزی میشه از توشون درآورد یا نه. استخراج الگو و مفاهیم از دادههای به ظاهر بینظم همیشه برام جذابیت داشته. اینجا هم وبلاگ شخصی منه و میخوام تجربیات مرتبط یا غیر مرتبط با دنیای تکنولوژی رو باهاتون به اشتراک بذارم.
آخرین مطالب وبلاگ
چطور مدلهای یادگیری ماشین رو تو محیط واقعی بدون دردسر تست کنیم؟ (پارت دوم)
انتخاب تکنیک آزمایش مناسب برای مدلهای یادگیری ماشین یکی از چالشهای مهمی است که هر استارتاپ یا تیم توسعهدهنده مدلهای یادگیری ماشین با آن مواجه میشود. در واقع، انتخاب تکنیک آزمایش مناسب برای مدلها به عوامل زیادی بستگی داره و نیاز به دقت و توجه به جزئیات داره. این که تکنیک آزمایش رو چطور انتخاب کنیم میتونه بر روی کارایی و عملکرد مدل در محیطهای واقعی تاثیر زیادی بذاره. توی این پست قصد دارم این موضوع رو بررسی کنم و نکات کلیدی که باید بهش توجه کنید رو توضیح بدم. اما قبلش لازمه که این پست رو خونده باشی!
۱. درک نوع و نیازهای مدل خود
اولین قدم برای انتخاب تکنیک آزمایش، اینه که شما باید نوع مدل یادگیری ماشین و نیازهای اون رو بهطور کامل درک کنید. مدلها انواع مختلفی دارن مثل مدلهای طبقهبندی، رگرسیون، توصیهگر و… هرکدوم از این مدلها به روشهای آزمایشی خاصی نیاز دارند. به عنوان مثال، مدلهای پیچیدهتری که دارای پارامترهای زیادی هستند، ممکنه به تکنیکهای آزمایشی دقیقتری مثل تست سایهای یا تست Interleaved نیاز داشته باشند.
اما مسئله فقط به پیچیدگی مدلها محدود نمیشه. شما باید تاثیر خطاهای احتمالی مدل رو هم بررسی کنید. برای مثال، در برنامههای با ریسک بالا مثل سیستمهای مالی یا بهداشتی، ممکنه لازم باشه که از تکنیکهای آزمایشی محتاطانهتر و دقیقتری استفاده کنید چون کوچکترین خطا میتونه به خسارات جدی منجر بشه.
۲. ارزیابی تکنیکهای آزمایش رایج
بعد از اینکه نوع مدل و پیچیدگی اون رو درک کردید، وقتشه که به سراغ تکنیکهای آزمایشی رایج برید. این تکنیکها، مثل چهار روشی که در بخشهای قبلی در موردش صحبت کردیم، هرکدوم مزایا و معایب خودشون رو دارن. مثلاً ممکنه تست سایهای رو بهعنوان یک روش کمریسک برای ارزیابی مدل جدید در نظر بگیرید، اما همزمان باید از محدودیتها و نیازمندیهای سختافزاری این روش هم آگاه باشید.
اینکه شما با چه نوع مدل و مشکلی مواجه هستید، تأثیر زیادی بر انتخاب تکنیک آزمایش میذاره. باید مطمئن بشید که تکنیک آزمایش مورد نظر میتونه بهطور مؤثر عملکرد مدل شما رو ارزیابی کنه و هیچ مشکلی برای کاربران یا مشتریها ایجاد نکنه.
۳. ارزیابی زیرساخت و منابع خود
در نهایت، یکی از عوامل مهم در انتخاب تکنیک آزمایش، منابع و زیرساختهای شماست. شما باید مطمئن بشید که محیط تولید شما قابلیت پشتیبانی از تکنیک آزمایشی انتخابی رو داره. بهطور مثال، آزمایش سایهای به زیرساختهای قوی و پردازش موازی نیاز داره. اگر منابع سختافزاری شما محدود باشه، ممکنه استفاده از این تکنیک مناسب نباشه.
همچنین باید منابع دیگهای مثل قدرت محاسباتی، ذخیرهسازی و ابزارهای نظارتی رو هم در نظر بگیرید. تکنیکهایی مثل آزمایش سایهای و آزمایش Interleaved معمولاً نیاز به منابع زیادی دارن. بنابراین، هنگام انتخاب تکنیک آزمایش برای مدلهای یادگیری ماشین، باید تمام این پارامترها رو بررسی کنید.
توجه به محدودیتهای اخلاقی و نظارتی در آزمایش مدلهای یادگیری ماشین
در دنیای امروز، حریم خصوصی دادهها و اخلاق دیجیتال برای کسبوکارها و کاربران یکی از مهمترین دغدغههاست. وقتی با دادههای حساس کار میکنید، رعایت مقرراتی مثل GDPR یا CCPA ضروریه. این موضوع بهویژه وقتی که به مدلهای یادگیری ماشین و دادههای حساس میپردازید اهمیت پیدا میکنه. برای مثال، وقتی مدل شما به پیشبینیهایی میپردازه که ممکنه به افراد یا گروههای خاص آسیب بزنه، باید مطمئن بشید که دادههای شما بهطور صحیح و اخلاقی استفاده میشن.
یکی از اصول مهم دیگه، انتخاب تکنیکهایی است که تبعیض مدل رو کاهش بده و عدالت رو در پیشبینیها تضمین کنه. یعنی مدل شما نباید بهطور غیرمنصفانه به یک گروه خاص از افراد امتیاز بده یا آسیب بزنه. اینجاست که دقت به اصول اخلاقی و نظارتی اهمیت پیدا میکنه.
نظارت و تکرار در آزمایش مدلهای یادگیری ماشین
آزمایش مدلهای یادگیری ماشین فقط یک مرحلهی اولیه نیست؛ بلکه یه فرآیند مداومه. عملکرد مدل شما و تغییرات دادهها باید بهطور مستمر پیگیری بشه تا از صحت پیشبینیها و نتایج اطمینان حاصل کنید. این یعنی شما باید مدل رو مرتباً بهروزرسانی کنید و با دادههای جدیدتر دوباره آموزش بدید.
برای این کار، میتونید یک حلقه بازخورد راه بندازید. این حلقه به شما کمک میکنه که با استفاده از دادههای عملکرد جمعآوریشده، مدل رو بهطور مرتب بهبود بدید و تطبیق بدید. این کار باعث میشه که مدل شما همزمان با تغییرات شرایط دنیای واقعی بهروز باشه و پیشبینیهاش دقیقتر بشه.
تکنیکهای آزمایشی برای مدلهای یادگیری ماشین
حالا که از اهمیت تکرار و نظارت گفتیم، باید به انتخاب تکنیکهای مناسب هم دقت کنیم. در بخش قبلی در مورد چهار روش اصلی آزمایش مدل یادگیری ماشین توضیح دادم. اینجا هم به طور تیتروار میذارمش که توی ذهنمون مرور بشه:
- A/B Test: برای مقایسه مستقیم عملکرد مدلها
- Canary Test: برای استقرار تدریجی مدل جدید و اطمینان از عملکرد اون در شرایط واقعی
- Interleaved Test : برای ارزیابی همزمان خروجیهای مدلهای مختلف
- آزمایش سایهای (Shadow Test): برای ارزیابی مدل جدید بدون ریسک تأثیرگذاری روی تجربه کاربری
جمعبندی
آزمایش مدلهای یادگیری ماشین در محیط تولید مرحلهای حیاتی برای اطمینان از قابلیت اعتماد، عملکرد و ایمنی مدلهاست. انتخاب تکنیک آزمایشی مناسب به شما کمک میکنه تا مطمئن بشید که مدلها به درستی عمل میکنند و آماده استقرار در شرایط واقعی هستند. علاوه بر این، میتونید با نظارت مداوم و استفاده از تکنیکهای مختلف آزمایشی، به بهبود عملکرد مدلهای خود ادامه بدید و استانداردهای ایمنی و قابلیت اعتماد رو رعایت کنید.
چطور مدلهای یادگیری ماشین رو تو محیط واقعی بدون دردسر تست کنیم؟
مدلهای یادگیری ماشین خیلی وقتها به چشم یک جعبه جادویی نگاه میشن که با دادهها کار میکنن و کلی نتایج شگفتانگیز بیرون میدن. اما این مدلها برای این که بتونن پیشبینیها و تصمیمگیریهای دقیق انجام بدن، باید حسابی آموزش ببینن و بعد از آموزش هم باید مطمئن بشیم که تو دنیای واقعی خوب کار میکنن. اینجا قراره درباره ۴ روش مختلف برای تست و اطمینان از عملکرد این مدلها تو شرایط واقعی صحبت کنیم.
مدلهای یادگیری ماشین دقیقاً چکار میکنن؟
مدلهای یادگیری ماشین مثل یه مغز مصنوعی عمل میکنن که با استفاده از دادههای قدیمی آموزش میبینن و تو دل دادهها دنبال الگوها و روابط مهم میگردن. بعد از آموزش، آماده هستن که وقتی با دادههای جدید مواجه میشن، پیشبینیهای دقیقی انجام بدن. امروزه کلی از شرکتها از این مدلها برای به دست آوردن یه برگ برنده تو بازار استفاده میکنن. از شخصیسازی تجربه مشتری گرفته تا پیشبینی خرابی تجهیزات و حتی تشخیص تقلب. خلاصه که این مدلها به شرکتها کمک میکنن که سریعتر، هوشمندتر و با دقت بیشتر تصمیم بگیرن.
تست مدلهای یادگیری ماشین چیه و چرا مهمه؟
وقتی میخوایم مدلهای یادگیری ماشین رو توی فرآیندهای روزمره و محیط واقعی پیادهسازی کنیم، نمیتونیم همینطوری بذاریم برن سر کار! لازمه که قبلش کلی تست و ارزیابی روی مدلها انجام بدیم که مطمئن بشیم تو شرایط واقعی خوب جواب میدن. تست مدل شامل یه سری مراحل مشخصه که سلامت دادهها رو بررسی میکنه، از عدم تعصب اطمینان حاصل میکنه و تعاملات بین اجزای مختلف مدل رو میسنجه.
هدف اصلی از تست مدل، پیدا کردن و رفع مشکلات احتمالی و آسیبپذیریهاست. این کار باعث میشه که مدل بتونه تو شرایط مختلف و حتی تو برخورد با ورودیهای غیرمنتظره هم عملکرد خوبی داشته باشه. همین طور، تعصبهای مدل کمتر میشه و نتایج مدل قابل اعتمادتر و عادلانهتر میشه.
تفاوت بین ارزیابی و تست مدل چیه؟
ممکنه براتون سؤال بشه که ارزیابی مدل با تست اون چه فرقی داره؟ خب، ارزیابی بیشتر به کارایی کلی مدل توجه داره و معیارهای مثل دقت، یادآوری، یا خطای میانگین رو بررسی میکنه. اما تست مدل بیشتر رو جزئیات و رفتار مدل تو سناریوهای واقعی تمرکز داره، مثل اینکه آیا باگها رو مدیریت میکنه، یا آیا تعصب داره یا نه.
در واقع، تست مدل یه جور ضمانته که این مدل توی شرایط واقعی خوب کار میکنه و میشه روش حساب کرد.
برای تست مدلهای یادگیری ماشین، مثل هر کار دیگهای که اهمیت زیادی داره، نیاز به ابزارهای درست و حسابی داریم. خوشبختانه چندین فریمورک عالی هستن که کارمون رو تو این زمینه خیلی راحتتر و سریعتر میکنن. این ابزارها به ما امکاناتی میدن که مدلهامون رو به شکلی ساختاریافته و کامل تست کنیم، مطمئن بشیم دادهها و مدلها درسته، و حتی بتونیم تستها رو دوباره تکرار کنیم تا نتایج دقیقتر و قابل اعتمادتر بشه.
در ادامه میخوام به چند تا از فریمورکهای کلیدی برای تست مدلهای یادگیری ماشین اشاره کنم که توی این زمینه حرف اول رو میزنن:
TensorFlow:
تنسرفلو سه ابزار اصلی برای تست مدلها داره:
- TensorFlow Extended (TFX): این فریمورک یه پکیج کامل برای مدیریت و تست خط لوله مدلهاست. TFX امکاناتی برای اعتبارسنجی دادهها، تحلیل مدل و حتی استقرار مدلها در محیطهای عملیاتی ارائه میده.
- TensorFlow Data Validation: این ابزار مخصوص تست کیفیت دادهها طراحی شده و مطمئن میشه که دادههایی که به مدل وارد میکنیم درسته.
- TensorFlow Model Analysis: این ابزار برای تحلیل عمیقتر مدل به کار میاد و به ما اجازه میده عملکرد مدل رو از زوایای مختلف بررسی کنیم.
PyTorch:
پایتورچ با گراف محاسباتی دینامیکش، خیلیها رو جذب خودش کرده. این فریمورک ابزارهای قدرتمندی برای ارزیابی مدل، اشکالزدایی و حتی بصریسازی فراهم کرده. مثلاً torchvision که شامل کلی مجموعهداده و تبدیل برای آزمایش مدلهای بینایی ماشین هست.
Scikit-learn:
سایکیتلرن از اون کتابخونههای چندمنظوره پایتونه که خیلی از افراد برای کارهای یادگیری ماشین ازش استفاده میکنن. این کتابخونه برای ارزیابی و تست مدلهای مختلف کلی معیار و ابزار داره، از جمله اعتبارسنجی متقابل و جستجوی شبکهای برای تنظیم هایپرپارامترها. خلاصه که سایکیتلرن برای تحلیل داده، استخراج دادهها و وظایف پایهی یادگیری ماشین عالیه.
Fairlearn:
یکی از مشکلات مهم مدلها، مسئله انصاف و تعصبه. فیرلرن یه ابزار تخصصیه که دقیقاً برای ارزیابی و کاهش تعصب و افزایش انصاف طراحی شده. این فریمورک الگوریتمهایی داره که با وزندهی دوباره به دادهها یا تنظیم پیشبینیها کمک میکنه تا مدلها عادلانهتر رفتار کنن و نتایج منصفانهتری ارائه بدن.
Evidently AI:
این ابزار منبع باز پایتون به تحلیل، نظارت و اشکالزدایی مدلها در محیط تولید کمک میکنه. Evidently AI خیلی به درد کسایی میخوره که میخوان مدلهاشون رو بعد از پیادهسازی زیر نظر داشته باشن و مطمئن بشن که همه چی داره درست کار میکنه.
این فریمورکها کمک میکنن مدلهای یادگیری ماشین در محیطهای عملیاتی هم پایدار و دقیق بمونن و نتایج قابل اعتمادی ارائه بدن. پس اگه مدل خوبی ساختین، این ابزارها رو فراموش نکنید تا مطمئن بشید که تو شرایط واقعی هم عالی عمل میکنه!
۴ روش برای تست مدلهای یادگیری ماشین در محیط تولید
وقتی به بحث تست مدلهای یادگیری ماشین میرسیم، نکات و روشهای مختلفی وجود داره که میتونه خیلی مفید باشه. در اینجا میخوام به چهار تا از اصلیترین روشها که برای تست مدلهای یادگیری ماشین توی محیط تولید استفاده میشه بپردازم. این روشها به ما کمک میکنن تا مطمئن بشیم مدلهای جدید نه تنها درست کار میکنن، بلکه به بهترین شکل ممکن دارن عمل میکنن.
A/B Test:
اولین روشی که میخوام در موردش صحبت کنم، آزمایش A/B هست. این روش برای مقایسه عملکرد دو نسخه از یک مدل به کار میره و کمک میکنه بفهمیم کدوم یکی از این مدلها توی شرایط واقعی بهتر عمل میکنه. نکته مهم اینه که قبل از اینکه مدل جدید رو بهطور کامل در محیط عملیاتی قرار بدیم، مطمئن بشیم که واقعاً ارزشش رو داره. اینطوری احتمال به وجود اومدن مشکلات غیرمنتظره خیلی کمتر میشه.
چطور کار میکنه؟ توی آزمایش A/B، درخواستهایی که به مدل ارسال میشن به دو بخش تقسیم میشن. یه بخش کوچک از ترافیک میره سمت مدل جدید تا بتونیم ریسکهای احتمالی رو مدیریت کنیم. بعد، عملکرد هر دو مدل رو با استفاده از یه سری معیارهای مشخص ارزیابی و مقایسه میکنیم.
مزایای آزمایش A/B:
- کاهش ریسک: چون فقط یه بخش کوچیک از ترافیک میره سمت مدل جدید، اگه مشکلی هم پیش بیاد، تأثیرش روی کل سیستم کمتره و میتونیم بهسرعت اصلاحش کنیم.
- اعتبارسنجی عملکرد: این روش به ما نشون میده که آیا مدل جدید بهاندازه مدل قبلی خوب عمل میکنه یا بهتره.
- تصمیمگیری دادهمحور: با نتایج آزمایش A/B، میتونیم بر اساس دادههای واقعی تصمیم بگیریم که آیا مدل جدید رو بهطور کامل جایگزین کنیم یا باید تغییرات بیشتری توش ایجاد کنیم.
بنابراین، آزمایش A/B یکی از مراحل کلیدی برای تست مدلهاست. این روش کمک میکنه مدل جدید رو توی شرایط واقعی بررسی کنیم و مطمئن بشیم که کارایی و اطمینان لازم رو داره، در حالی که ریسکهای مرتبط با مدلهای آزمایشنشده رو کاهش میده.
Canary Test:
آزمایش Canary یکی دیگه از روشهای خوب برای استقرار تدریجی مدلهای جدید در محیط تولید هست. این روش به ما اجازه میده که مدل جدید رو فقط برای یه گروه کوچیک از کاربران ارائه بدیم، تا اول عملکردش رو توی یه مقیاس کوچیک تست کنیم. به این گروه کوچیک از کاربران معمولاً میگیم “گروه Canary”.
هدف اصلی: ایده اصلی اینه که اول تأثیر مدل جدید رو محدود کنیم و هر مشکلی که ممکنه پیش بیاد رو با یه تعداد کاربر محدود تست کنیم. اگه همهچیز خوب پیش بره و مشکلی وجود نداشته باشه، به مرور مدل رو برای تعداد بیشتری از کاربران فعال میکنیم.
چطور کار میکنه؟ اول، مدل جدید رو فقط برای گروه Canary فعال میکنیم. اگه مدل توی این گروه عملکرد خوبی نشون داد، مرحله به مرحله تعداد بیشتری از کاربران بهش دسترسی پیدا میکنن. این کار تا جایی ادامه پیدا میکنه که همه کاربران از مدل جدید استفاده کنن.
مزایای آزمایش Canary:
- کاهش ریسک: این روش به ما کمک میکنه که مدل جدید رو کمکم تست کنیم و اگه مشکلی بود، قبل از اینکه همه کاربران متوجه بشن، اون رو رفع کنیم.
- محیط کنترلشده: این رویکرد به ما یه محیط امن برای نظارت و بررسی رفتار مدل جدید میده، تا بتونیم بر اساس دادههای واقعی هر تغییری که لازمه رو انجام بدیم.
- کاهش تأثیر بر کاربران: کاربران گروه Canary نشونههای اولیه مشکلات احتمالی هستن و این امکان رو به تیم میده که سریعاً اقدام کنن و از ایجاد تأثیر منفی برای بقیه کاربران جلوگیری کنن.
بهطور کلی، آزمایش Canary یه استراتژی موثر برای استقرار تدریجی مدلهای یادگیری ماشین هست که کمک میکنه مشکلات احتمالی سریعاً پیدا و رفع بشن، در حالی که کیفیت و پایداری سرویس هم حفظ میشه.
Interleaved Test:
آزمایش Interleaved یه روش جالب برای ارزیابی چند مدل یادگیری ماشینه که بهطور همزمان خروجیهاشون رو در یه رابط کاربری یا سرویس ادغام میکنه. این روش خیلی بدرد بخوره زمانی که بخوایم بدون اینکه فقط یه مدل رو در لحظه به کاربر نشون بدیم، عملکرد چند مدل رو کنار هم مقایسه کنیم.
چطور کار میکنه؟ کاربرها بدون اینکه متوجه بشن کدوم مدل کدوم قسمت از پاسخ رو تولید کرده، با یه خروجی ترکیبی از چند مدل تعامل میکنن. این باعث میشه که بشه بازخورد دقیقتری از تعامل کاربرها و معیارهای عملکرد برای هر مدل جمعآوری کرد و توی شرایط یکسان و واقعی مقایسه کرد که کدوم مدل بهتر عمل میکنه.
معیارهای عملکرد هر مدل با توجه به نحوه تعامل کاربرها دنبال میشه. مثلاً میشه معیارهایی مثل نرخ کلیک، میزان تعامل و نرخ تبدیل رو تحلیل کرد تا فهمید کدوم مدل برای استفاده توی محیط تولید مناسبتره.
مزایای آزمایش Interleaved:
- مقایسه مستقیم: آزمایش Interleaved یه مقایسه دقیق و همزمان از چند مدل رو تحت شرایط یکسان فراهم میکنه و به ما دید عمیقتری نسبت به عملکرد هر مدل میده.
- تجربه کاربری ثابت: چون کاربر بهطور همزمان با خروجیهای هر دو مدل مواجه میشه، تجربه کاربری کلی ثابت میمونه و ریسک نارضایتی کاربر کاهش پیدا میکنه.
- بازخورد دقیق: این روش به ما بازخورد دقیقی از چگونگی تعامل کاربران با خروجیهای هر مدل میده و کمک میکنه که عملکرد مدل رو بهینهتر کنیم.
بهطور کلی، آزمایش Interleaved یه روش خیلی کاربردیه که به دانشمندای داده و مهندسین کمک میکنه تا با مقایسه دقیقتر، تصمیم بگیرن کدوم مدل رو در تولید استفاده کنن و بتونن بهترین تجربه رو برای کاربرها ارائه بدن.
Shadow Test:
آزمایش سایهای یا همون “راهاندازی تاریک” یه تکنیک جذابه برای اینکه بتونیم یه مدل یادگیری ماشین جدید رو توی دنیای واقعی تست کنیم، بدون اینکه کاربرها متوجه بشن. این روش به ما امکان میده تا دادهها و بینشهای دقیقی از عملکرد مدل جدید بگیریم بدون هیچگونه ریسکی.
چطور کار میکنه؟ توی این روش، هر دو مدل جدید و قدیمی بهصورت همزمان اجرا میشن. برای هر درخواست ورودی، دادهها به هر دو مدل ارسال میشه؛ هر دو مدل پیشبینیهایی رو تولید میکنن، اما فقط خروجی مدل قدیمی به کاربر نشون داده میشه. پیشبینیهای مدل جدید بهصورت مخفی ثبت میشن و بعداً برای تجزیه و تحلیل عملکرد مدل جدید مورد بررسی قرار میگیرن.
این پیشبینیها با نتایج مدل قدیمی و دادههای واقعی مقایسه میشن تا عملکرد مدل جدید بهتر ارزیابی بشه.
مزایای آزمایش سایهای:
- ارزیابی بدون ریسک: چون نتایج مدل جدید به کاربر نشون داده نمیشه، اگر مشکلی هم وجود داشته باشه، هیچ تأثیری روی تجربه کاربری نداره. به همین خاطر، آزمایش سایهای یه روش امن برای بررسی مدلهای جدیده.
- دادههای واقعی: این آزمایش به ما این امکان رو میده که در شرایط واقعی عملکرد مدل رو بررسی کنیم، که خیلی دقیقتر از تستهای آفلاینه.
- معیارگذاری: این روش یه فرصت عالی برای مقایسه مستقیم مدل جدید با مدل قبلیه و کمک میکنه تا نقاط ضعف و قوت مدل جدید رو شناسایی کنیم.
آزمایش سایهای یه راه مطمئن برای آزمایش مدلهای جدید یادگیری ماشینه که به ما کمک میکنه بدون تأثیر روی کاربران، عملکرد مدل رو بهطور کامل ارزیابی کنیم و برای تصمیمگیری بهتر درباره استقرار مدلها اطلاعات ارزشمندی بهدست بیاریم.
توی پست بعدی در مورد اینکه چطوری یکی از این آزمایشها رو انتخاب و استفاده کنیم حرف میزنم.
آینده خدمات مشتری: یک سوم از مردم با عاملهای هوشمند راحتتر هستند!
در دنیای امروز، خیلی از مردم بدشون نمیاد که با یه عامل هوش مصنوعی صحبت کنن، البته به شرطی که بدونن دارن با یه ماشین حرف میزنن، نه یه آدم واقعی! تحقیقاتی که شرکت سیلزفورس (salesforce) انجام داده نشون میده که حتی یه سوم مردم ترجیح میدن برای خدمات سریعتر، با یه ربات هوشمند ارتباط داشته باشن. شاید براتون جالب باشه بدونید که تا سال ۲۰۲۸، پیشبینی شده حدود ۱۵٪ از تصمیمات کاری روزمره به طور خودکار توسط هوش مصنوعی گرفته بشه. پس بریم ببینیم که این فناوری چطور قراره دنیای کار و زندگی ما رو تغییر بده.
چرا اعتماد به هوش مصنوعی مهمه؟
تو دنیای پرسرعت امروزی، مشتریها دیگه فقط دنبال محصول خوب نیستن؛ تجربه خوب و راحت از برند رو هم میخوان. ولی این وسط یه مشکل بزرگ وجود داره: “اعتماد”. طبق گزارش سیلزفورس، ۷۲٪ از مردم نسبت به سال قبل، اعتمادشون به شرکتها کمتر شده. جالبه بدونید که ۶۰٪ از مصرفکنندهها فکر میکنن پیشرفت هوش مصنوعی، اعتماد به برندها رو حتی از قبل هم مهمتر کرده. اونا نگرانن که شرکتها در نگهداری و استفاده از دادههای خصوصیشون بیدقتی کنن.
یه نکته دیگه هم اینکه ۵۴٪ از کاربرهای هوش مصنوعی به دادههایی که برای آموزش این سیستمها استفاده میشه اعتماد ندارن. این یعنی مردم هنوز مطمئن نیستن که این فناوری، حریم خصوصیشون رو حفظ میکنه یا نه.
مردم چی میخوان؟
مشتریها دوست دارن هر وقت با یه شرکت در ارتباطن، تجربهای منظم و یکدست داشته باشن. ۶۹٪ از مصرفکنندهها انتظار دارن که تجربه تعامل با یه برند تو بخشهای مختلف شرکت، بدون هیچ ناهماهنگی باشه. همچنین، خیلی از افراد (حدود ۵۴٪) اصلاً براشون مهم نیست دارن با یه آدم یا یه هوش مصنوعی حرف میزنن، فقط میخوان مشکلاتشون سریع حل بشه! در ضمن، یه سوم از مردم ترجیح میدن خریدشون به صورت دیجیتالی یا خودکار باشه تا این که با یه فروشنده انسانی حرف بزنن.
شفافیت، رمز موفقیت در پذیرش هوش مصنوعی
برای این که مردم بیشتر از هوش مصنوعی استقبال کنن، لازمه که شرکتها شفافیت بیشتری داشته باشن. مثلاً ۷۳٪ از مردم میخوان بدونن دارن با یه ماشین حرف میزنن یا آدم واقعی. همچنین ۴۵٪ از مردم میگن اگه یه مسیر مشخص برای انتقال به نیروی انسانی وجود داشته باشه، راحتتر به استفاده از هوش مصنوعی اعتماد میکنن.
جمعبندی
هوش مصنوعی با سرعت داره وارد زندگی ما میشه و ممکنه حتی تو تعاملات روزمرهمون هم جای خودش رو پیدا کنه. اما مسئله اینجاست که هنوز برای خیلی از ما عادت به حرف زدن با یه ربات هوشمند راحت نیست. برای اینکه این فناوری واقعا بتونه موفق بشه، شرکتها باید بیشتر به شفافیت و جلب اعتماد مشتریها توجه کنن.
پنج اشتباهی که در ساخت هوش مصنوعی مولد نباید مرتکب بشیم!
توسعه و پیادهسازی هوش مصنوعی مولد (Generative AI) خیلی هیجانانگیزه، ولی پر از چالش و اشتباهاتیه که اگه ندونید، ممکنه باعث دردسر بشه. اینجا میخوام با شما پنج اشتباهی که ممکنه تو این مسیر باهاش مواجه بشید رو به اشتراک بذارم. اگه این نکات رو رعایت کنید، هم در هزینه و زمان صرفهجویی میشه و هم شانس موفقیت پروژه بالا میره.
به خروجی مدلهای زبانی بزرگ (LLM) اعتماد مطلق نکنید!
شاید فکر کنید مدلهای زبانی بزرگی مثل ChatGPT، Claude AI و Amazon Bedrock دیگه بینقص هستن و جوابهاشون قطعی و درسته. ولی واقعیت اینه که هنوز هم این مدلها اشتباه میکنن و حتی گاهی چیزهایی رو به هم میبافن که واقعی نیستن! مثلاً ممکنه در پاسخ به یه پرسش مالی پیچیده، اصطلاحاتی نامفهوم تولید کنن که تو دنیای واقعی معنی نداره. این نوع خطاها که به توهم مدل هم معروفه، باعث میشه خروجیها گاهی غیرقابل اعتماد بشه.
راه حل؟ اول از همه، دقیقتر و مشخصتر پرسشها رو مطرح کنید تا مدل به سمت جواب بهتری هدایت بشه. علاوه بر این، برای پروژههای حساس، بهتره که همیشه یه نفر به صورت دستی خروجیها رو بررسی کنه و از یه سیستم اعتمادسازی هم برای امتیازدهی به جوابها استفاده کنید. اینطوری، اگه مدل یه اشتباه هم کرد، متوجه میشید و کنترل بیشتری دارید.
خرج منابع پردازشی رو مدیریت کنید!
مدلهای زبانی و هوش مصنوعیهای مولد منابع پردازشی سنگینی میخوان و اگه دقت نکنید، میتونید با یه صورتحساب خیلی بالا روبهرو بشید. مثلاً پردازندههای قدرتمندی مثل TPUها هزینههای زیادی دارن و حتی یه پروژه کوچک هم اگه بهینهسازی نشده باشه، میتونه بار مالی زیادی ایجاد کنه.
چند تا راه ساده برای مدیریت هزینهها وجود داره. اول از همه، از ماشینهای مجازی موقت و ارزانتر استفاده کنید که اگه کارتون متوقف شد، راحت بشه دوباره از آخرین نقطه ادامه داد. اگه ماشینهایی دارید که زیاد بدون کار میمونن، حتماً زمانهای بیکاریشون رو شناسایی و اونها رو خاموش کنید. بهعلاوه، مدلهای متنباز میتونن هزینهها رو به شدت کاهش بدن و بهتون این امکان رو میدن که نوآوری بیشتری انجام بدید.
تجربه کاربری (UX) رو فراموش نکنید!
فرض کنید کلی وقت و انرژی گذاشتید و یه مدل هوش مصنوعی فوقالعاده ساختید، ولی وقتی کاربر باهاش کار میکنه، نمیتونه باهاش ارتباط برقرار کنه و زودتر از چیزی که فکر میکردید، ازش دست میکشه. تجربه کاربری واقعاً اهمیت داره! هر چقدر مدل شما پیشرفته باشه، اگه نتونه به درستی با کاربر تعامل داشته باشه، خیلی زود از دور خارج میشه.
برای اینکه تجربه کاربری خوبی ایجاد کنید، حتماً از ابزارهای تست UX و بازخوردهای کاربرها استفاده کنید. مثلاً میتونید کاربرهای اولیه یا بتا داشته باشید که سیستم رو تست کنن و بازخورد بدن. ایجاد یه سیستم بازبینی انسانی که بتونه خطاها و مشکلات احتمالی رو بررسی کنه هم خیلی کمککنندهست.
اهمیت دادههای آموزشی رو دست کم نگیرید!
کیفیت دادههای آموزشی روی نتیجه نهایی تاثیر مستقیم داره. اگه دادههای نامنظم، پر از خطا یا حتی بیش از حد داشته باشید، مدلتون دچار مشکل میشه و ممکنه خروجیهای بیدقت و نامعتبر ارائه بده. این خطا به خصوص وقتی حساستر میشه که دادههای زیادی داشته باشید و ممکنه مدلتون دچار بیشبرازش بشه.
حتماً دادهها رو قبل از آموزش مدل تمیز کنید و اگه دادهها زیادی غیرمرتبط بودن، حذفشون کنید. مهندسی ویژگیها برای شناسایی ویژگیهای مهم خیلی مهمه. اگر منابع انسانی محدودی دارید، ابزارهایی مثل AutoML هم کمک میکنن که تا حدی پاکسازی دادهها و آموزش مدلها رو اتوماتیک کنید.
استراتژی مقیاسگذاری درست انتخاب کنید!
وقتی پروژهتون به مرحله مقیاسگذاری میرسه، این سوال پیش میاد که چطور مدل رو گسترش بدید تا هم عملکردش بالا باشه و هم منابع بهینه مصرف بشه. مثلاً مدل رو میتونید بین چندین دستگاه تقسیم کنید یا دادهها رو توی دستگاههای مختلف توزیع کنید.
استفاده از موازیسازی مدل یا داده بستگی به نیاز شما داره، ولی چیزی که مهمه اینه که قبل از مقیاسگذاری، یه برنامه دقیق داشته باشید. بعضی وقتها افزایش منابع یه دستگاه مثل GPU بهتر جواب میده و در بعضی موارد هم موازیسازی بهترین گزینهست. برای مدیریت بهتر، میتونید از کانتینرها مثل Docker استفاده کنید تا مطمئن بشید که مدلتون روی همه محیطها بدون مشکل کار میکنه.
جمعبندی
هر کدوم از این چالشها رو اگه ندیده بگیرید، ممکنه مسیر ساخت یه سیستم هوش مصنوعی مولد به مشکل بخوره. ولی اگه دقت و برنامهریزی داشته باشید، این مسیر میتونه هیجانانگیزتر و با خطاهای کمتر پیش بره. هوش مصنوعی پیچیدهست، ولی نتیجهای که میتونید با برنامهریزی و اجرای دقیق بگیرید، مطمئناً ارزشش رو داره.
هوش مصنوعی اخلاقی و نوآوری مسئولانه: مسیری بهسوی آیندهای بهتر
فکر کن دنیایی داریم که همه چیز با هوش مصنوعی (AI) میچرخه؛ از خرید روزانهمون گرفته تا پزشکی و حتی امنیت. این روزها سرعت پیشرفت AI خیلی بالاست و واقعا داره زندگیها رو تغییر میده. ولی هر چیزی که قدرت داره، مسئولیت هم داره. برای اینکه این تکنولوژی به نفع همه باشه، باید مطمئن بشیم که به شکل اخلاقی استفاده میشه. پس بیایید در مورد چیستی هوش مصنوعی اخلاقی و چرا نوآوری باید مسئولانه باشه، کمی حرف بزنیم.
هوش مصنوعی اخلاقی یعنی چی؟
هوش مصنوعی اخلاقی یعنی هوش مصنوعیای که به یه سری اصول و ارزشهای انسانی پایبنده. این اصول شامل انصاف، مسئولیتپذیری، شفافیت، حفظ حریم خصوصی و احترام به حقوق انسانهاست. ایدهی اصلی اینه که AI نه تنها مشکلی برای کسی درست نکنه، بلکه به همه کمک کنه و به نفع جامعه باشه.
چرا اخلاق در هوش مصنوعی مهمه؟
تعصبات و تبعیضها:
فرض کن یه سیستم هوش مصنوعی برای استخدام افراد داریم، ولی دادههایی که بهش دادیم، پر از تعصبات نژادی، جنسی یا جنسیتی باشه. نتیجه؟ ممکنه به شکلی ناعادلانه به افراد از جنسیت، نژاد یا پسزمینهی خاصی امتیاز بیشتری بده. این نوع تعصبات رو بیشتر میکنه، که به ضرر جامعهست.
نقض حریم خصوصی:
همین دوربینها و سیستمهای نظارتی که الان خیلیها دارن، میتونن به حریم خصوصی افراد تجاوز کنن. مثلا استفادهی بیش از حد از تکنولوژی تشخیص چهره توسط پلیس، سوالات زیادی رو دربارهی حریم خصوصی و امکان سوءاستفاده ازش به وجود میاره.
مسئولیتپذیری کجاست؟
مثلا اگه یه ماشین خودران تصادف کنه، تقصیر کیه؟ شرکت سازنده، توسعهدهندهی نرمافزار، یا خود ماشین؟ اینجا مسئلهی مسئولیت خیلی مهم میشه و باید جوابهای قانعکنندهای داشته باشیم.
اصول هوش مصنوعی اخلاقی
چند تا اصل هست که با رعایتشون میتونیم جلوی خیلی از مشکلات اخلاقی رو بگیریم:
- انصاف: این یعنی هر کسی باید به طور عادلانه از AI بهره ببره. باید دادهها و الگوریتمها رو بررسی کنیم تا مطمئن بشیم که تعصب یا ناعدالتی در کار نیست. از ابزارهایی مثل یادگیری ماشین بدون تبعیض و ابزارهای تشخیص تعصب استفاده میکنیم تا این مشکل رو حل کنیم.
- مسئولیتپذیری: مسئولیت یعنی اینکه بدونیم کی برای چی جوابگوئه. باید فرآیندهای نظارتی داشته باشیم تا هر جا مشکل پیش اومد، بشه سریع پیگیری کرد و حلش کرد.
- شفافیت: شفافیت یعنی اینکه هر کسی بتونه بفهمه AI چطوری تصمیم میگیره. باید بدونیم که مدلهای AI با چه دادههایی آموزش دیدن و چطور به نتایج رسیدن. استفاده از تکنیکهایی مثل AI قابل توضیح (XAI) خیلی کمک میکنه تا افراد راحتتر به این تکنولوژی اعتماد کنن.
- حریم خصوصی: در دورهای که داده حرف اول رو میزنه، حفظ حریم خصوصی خیلی مهمه. تکنیکهایی مثل differential privacy کمک میکنه تا اطلاعات شخصی افراد به خوبی محافظت بشه و در عین حال از دادهها استفادهی مفید کنیم.
- طراحی انسانمحور: هوش مصنوعی باید برای کمک به انسانها ساخته بشه. این یعنی باید از اول تا آخر، نیازها و ارزشهای انسانی رو در نظر بگیریم تا مطمئن بشیم که این تکنولوژی واقعاً به زندگی بهتر کمک میکنه.
نوآوری مسئولانه در هوش مصنوعی
خب، نوآوری مسئولانه چیه؟ یعنی اینکه تکنولوژی رو طوری توسعه بدیم که به فکر اثرات اجتماعی و خطرات احتمالی اون هم باشیم.
نقش ذینفعها:
برای نوآوری مسئولانه، باید با افراد مختلف از جمله سیاستگذاران، محققان و نمایندگان جامعه در ارتباط باشیم. این کار کمک میکنه تا از اول بدونیم چطور باید به مسائل اخلاقی رسیدگی کنیم.
ایجاد فرهنگ آگاهی اخلاقی:
سازمانها باید یه فرهنگ آگاهی اخلاقی رو در بین تیمهاشون تقویت کنن؛ از آموزش اصول اخلاقی AI گرفته تا ایجاد فضای گفتگو برای حل مشکلات اخلاقی.
تأکید بر بهبود مستمر:
هوش مصنوعی همیشه در حال تکامل هست و بنابراین باید به طور مداوم عملکرد سیستمها رو ارزیابی کنیم و از بازخوردها برای بهبودشون استفاده کنیم.
مطالعات موردی: هوش مصنوعی اخلاقی در عمل
ابزار AI Fairness 360 از IBM:
IBM با این ابزار به توسعهدهندهها کمک میکنه که تبعیض و تعصب رو در مدلهای یادگیری ماشین خودشون شناسایی و اصلاح کنن.
اصول هوش مصنوعی گوگل:
گوگل اصولی برای توسعهی AI داره که به کمک اونها، مطمئن میشه که این تکنولوژی به نفع اجتماع و به شکل مسئولانهای استفاده میشه.
طرح AI برای دسترسیپذیری مایکروسافت:
مایکروسافت با استفاده از AI، افراد با نیازهای ویژه رو توانمند میکنه. این یه نمونهی خوب از استفادهی اخلاقی و انسانمحور از هوش مصنوعیه.
آیندهی هوش مصنوعی اخلاقی و نوآوری مسئولانه
چالشها:
با سرعت پیشرفت AI، قوانین و مقررات هنوز به سرعت لازم برای همگام شدن با فناوری نمیرسند. این یعنی باید همواره مراقب باشیم و پیشرفتها رو به شکل مسئولانه هدایت کنیم.
نقش مقررات و سیاستگذاری:
دولتها و نهادهای قانونگذاری باید مقرراتی ایجاد کنن که شفافیت و مسئولیتپذیری رو در تکنولوژیهای AI افزایش بده.
قدرت آموزش:
آموزش یکی از اصول مهم در زمینهی هوش مصنوعی اخلاقیه. متخصصان داده و علاقهمندان به تکنولوژی باید مهارتها و دانش لازم برای مواجهه با چالشهای اخلاقی رو داشته باشن.
ایجاد یک جامعهی همکار:
ایجاد یک جامعهی همکار برای AI اخلاقی میتونه به اشتراک دانش و همکاری کمک کنه و باعث ایجاد تغییرات مثبت بشه.
نتیجهگیری
به عنوان افرادی که در این حوزه فعال هستیم، باید مسئولیت اخلاقی رو توی کارهامون جدی بگیریم. با رعایت اصول انصاف، مسئولیتپذیری، شفافیت، حفظ حریم خصوصی و طراحی انسانمحور، میتونیم آیندهای بهتر رو با این تکنولوژی بسازیم.
اگر دادهها نفت جدید هستند، پس GenAI سوخت موشک جدید است!
امروزه همه جا از دادهها صحبت میشه. انگار که دادهها مثل نفت برای اقتصاد مهم هستن! این جمله «دادهها نفت جدید هستند» رو برای اولین بار کلایو هومبی، یک ریاضیدان بریتانیایی، در سال ۲۰۰۶ گفت و به خوبی نشون داد که دادهها چقدر توی دنیای امروز ارزش دارند. اما باید بدونیم که دادهها به تنهایی ارزش خاصی ندارند. برای اینکه دادهها به درد بخور بشن، باید خوب پالایش و پردازش بشن. و اینجا جاییه که هوش مصنوعی مولد (GenAI) میتونه خیلی کمک کننده باشه.اصطلاحا میشه گفت: «اگر دادهها نفت جدید هستند، پس GenAI سوخت موشک جدید است!»
«اگر دادهها نفت جدید هستند، پس GenAI سوخت موشک جدید است!»
دادهها چطور ارزش پیدا میکنند؟
دادهها رو مثل نفت خام در نظر بگیرید. خام و بیفایدهاند تا وقتی که خوب پالایش بشن. یعنی باید استخراج بشن، تمیز بشن و تحلیل بشن تا بتونن به ما اطلاعات مفید بدن. GenAI مثل سوخت موشک عمل میکنه و این فرآیند رو سریعتر و بهتر میکنه. مثلاً مدلهای GPT-4 برای تولید متن و DALL-E برای ساخت تصاویر مثالهایی از این تکنولوژی هستن. توی این پست توضیح دادم که فرآیند پالایش داده به چه صورته و برای اینکه دادههای ارزشمندی داشته باشیم چه مراحلی رو باید طی کنیم.
سرعت بخشیدن به نوآوری
هوش مصنوعی مولد باعث میشه که ایدهها خیلی سریعتر به واقعیت تبدیل بشن. مثلاً توی زمینه کشف دارو، GenAI میتونه داروهای جدید رو طراحی کنه و کار رو برای محققها خیلی راحتتر کنه. تازه، ایدهها و راهحلهای جالبی هم پیشنهاد میده که شاید ما به راحتی بهشون فکر نکنیم.
افزایش بهرهوری
هوش مصنوعی مولد با خودکار کردن کارهای پیچیده، به ما این امکان رو میده که به کارهای مهمتر فکر کنیم. مثلاً چتباتها میتونن کارهای خدمات مشتری رو انجام بدن. با این کار، وقت و هزینهها هم به شدت کاهش پیدا میکنه.
تحول در صنایع مختلف
هوش مصنوعی مولد داره کلی صنعت رو تغییر میده. توی حوزه بهداشت، میتونه داروهای جدید بسازه و برنامههای درمانی رو شخصیسازی کنه. در سرگرمی، GenAI میتونه محیطهای واقعیت مجازی بسازه و تجربههای کاربری رو توی بازیها و فیلمها بهتر کنه. حتی توی تولید هم میتونه طراحیها رو بهینه کنه و در لجستیک هم میتونه برنامههای حمل و نقل رو مدیریت کنه.
شخصیسازی و تجربه کاربری
GenAI اینجا به کمک ما میاد تا همه چیز رو شخصیسازی کنه. مثلاً میتونه پیامهای تبلیغاتی رو بر اساس رفتار کاربران تنظیم کنه. توی آموزش هم میتونه مطالب رو به شکل شخصیسازیشده برای دانشآموزان فراهم کنه.
چالشها و ملاحظات اخلاقی
اما با این همه خوبی، باید حواسمون به چالشها هم باشه. باید مطمئن بشیم که مدلهای GenAI عادلانه و بیتعصب هستن تا باعث نابرابریهای بیشتری نشیم. همچنین باید به قوانین حفظ حریم خصوصی دادهها احترام بذاریم تا اطلاعات شخصی افراد در امان باشه.
نتیجهگیری
پس در نهایت، دادهها یه منبع با ارزش هستن و هوش مصنوعی مولد میتونه کلی بهشون ارزش اضافه کنه. این تکنولوژی باعث میشه نوآوری سریعتر بشه، صنایع رو تغییر بده و تجربههای کاربری رو بهبود ببخشه. اما چالشهای اخلاقی و قانونی هم باید مورد توجه قرار بگیره. با ادامه نوآوری در GenAI، درهای جدیدی به روی ما باز میشه و دنیای دیجیتال به شکل جدیدی تغییر میکنه.
اگر دادهها نفت جدید هستند، پس هوش مصنوعی مولد سوخت موشک جدید است!
بازدید از نمایشگاه COMEX 2024 در عمان
بازدید از نمایشگاه COMEX 2024 در عمان
اوایل ماه اکتبر 2024 فرصتی پیش اومد تا به عمان برم و از نمایشگاه بینالمللی COMEX 2024 در مسقط بازدید کنم. این رویداد با حضور شرکتهای پیشرو در زمینه تکنولوژی، فضایی عالی برای بررسی جدیدترین نوآوریها و ایجاد همکاریهای بینالمللی بود.
تکنولوژیهای برجسته در COMEX 2024
چتباتها و مدلهای زبان بزرگ (LLM):
در نمایشگاه، تمرکز زیادی روی هوش مصنوعی و چتباتها وجود داشت. شرکتهای حاضر توانسته بودند مدلهای زبان بزرگ را برای کاربردهای خاص سفارشی کنند و از آنها در صنایع مختلفی نظیر پزشکی، خدمات مشتریان، منابع انسانی و آموزش استفاده کنند. این تکنولوژیها نقش مهمی در بهبود تجربه کاربری، افزایش بهرهوری و کاهش هزینهها ایفا میکنند.
دیجیتال توین (Digital Twin):
فناوری دیجیتال توین یا دوقلوی دیجیتال نیز یکی از نکات برجسته دیگر این رویداد بود. این تکنولوژی که نسخه دیجیتالی دقیقی از سیستمهای فیزیکی ایجاد میکند، به بهبود بهرهوری و شبیهسازی دقیق در صنایعی مانند مدیریت شهری و صنایع نفتی کمک میکند. در عمان، دیجیتال توین به شکل گستردهای برای افزایش دقت و بهرهوری در بخشهای مختلف استفاده میشود.
جلسات کاری و همکاریهای جدید
در طول اقامتم در مسقط، جلساتی با دانشگاههای معتبر از جمله دانشگاه سلطان قابوس (SQU) و دانشگاه صنعتی آلمان (GUTech) برگزار کردم. در این جلسات، به معرفی سرویسهای هوشمند مانند سیستم توصیهگر کتاب، موتور جستجوی معنایی و چتبات کتابدار پرداختیم. همچنین، جلسات متعددی با شرکتهای حاضر در نمایشگاه برگزار شد که فرصتهای همکاریهای آتی را بررسی کردیم.
گالری تصاویر
سفر به عمان و بازدید از نمایشگاه COMEX 2024 نه تنها به لحاظ تکنولوژیهای جدید بلکه از نظر شبکهسازی با متخصصان این حوزه بسیار ارزشمند بود. شما میتوانید مجموعهای از تصاویر این رویداد و جلسات برگزار شده را در گالری زیر مشاهده کنید:
هنر استفاده از پرامپت: مقایسهای بین Claude و ChatGPT
هنر استفاده از پرامپت: مقایسهای بین Claude و ChatGPT
در دنیای هوش مصنوعی مولد، یکی از ابزارهای قدرتمندی که اغلب نادیده گرفته میشود، پرامپت (دستور) است. کارایی مدلهای بزرگ زبانی مانند Claude از Anthropic و ChatGPT از OpenAI تنها به دادههایی که روی آنها آموزش دیدهاند یا الگوریتمهایشان وابسته نیست. بخش بزرگی از موفقیت آنها به چگونگی درک و اجرای دستورات و پرامپتها وابسته است، یعنی دستوراتی که ما به این هوش مصنوعیها میدهیم تا نتایج مطلوب را تولید کنند.
بهعنوان کسی که با هر دو مدل Claude و ChatGPT کار کردهام، شاهد تفاوتهای بسیاری در واکنشهای این مدلها به دستورات مختلف بودهام. هر شرکت رویکرد خاصی را برای طراحی سیستم دستورات خود اتخاذ کرده است و این تفاوتها بر نحوه تعامل ما با این هوش مصنوعیها تأثیر میگذارد. در این مقاله به بررسی این تفاوتها پرداخته و نقاط قوت و ضعف هر سیستم دستوری را بررسی میکنم تا به شما کمک کنم که از این ابزارهای قدرتمند بهره بیشتری ببرید.
نقش دستورات در مدلهای هوش مصنوعی
قبل از این که وارد جزئیات شویم، بهتر است بدانیم که پرامپت چیست و چرا در مدلهای هوش مصنوعی اهمیت دارد. پرامپت مجموعهای از دستورات است که ما به هوش مصنوعی میدهیم تا خروجی مورد نظرمان را تولید کند. برای مثال، وقتی از مدل درخواست میکنید که “یک مقاله را در 100 کلمه خلاصه کن”، مدل بر اساس این دستور عمل میکند.
اما پرامپتها فراتر از درخواست ساده هستند. متا-پرامپت و پرامپت سیستمی که در Claude و ChatGPT استفاده میشود، رفتار مدل را در طول مکالمه هدایت میکنند. این دستورات به مدل میگویند چگونه ورودیها را تجزیه و تحلیل کند، به چه شیوهای پاسخ دهد، و حتی چه نوع لحنی داشته باشد.
اکنون بیایید بررسی کنیم که Anthropic و OpenAI چگونه سیستمهای پرامپت خود را برای Claude و ChatGPT طراحی کردهاند و چرا این طراحیها برای کاربران مهم هستند.
رویکرد Claude: دستیار انسان گونه
Claude از Anthropic به عنوان یک “دستیار دوستانه” طراحی شده و این امر از همان ابتدا در تعاملاتتان با آن مشخص است. متا-پرامپت Claude بیشتر شبیه به یک پروفایل شخصیتی است تا یک دستورالعمل فنی. این مدل بهگونهای طراحی شده است که تعاملات طبیعی و شبیه به مکالمات انسانی داشته باشد و به کاربران احساس همکاری و مشارکت دهد.
نقش شخصیت در دستورات Claude
Claude در پاسخهایش بر تعاملات دوستانه و طبیعی تأکید دارد. بر خلاف ChatGPT که به طراحی کاربردی و مستقیم تمرکز دارد، Claude بیشتر تلاش میکند تا یک مکالمه دلپذیر و گاهاً حتی شوخطبعانه را ایجاد کند. به طور مثال، وقتی با یک وظیفه چالشبرانگیز مواجه میشود، ممکن است فرآیند تفکر خود را توضیح دهد، راهحلهای جایگزین پیشنهاد دهد و حتی اگر مطمئن نیست، بهطور دوستانه این عدم اطمینان را بیان کند.
پرامپت سیستمی Claude همچنین به مدل اجازه میدهد که پیشنهادات مرتبط یا اطلاعات اضافی را بدون انتظار از کاربر ارائه دهد. این باعث میشود Claude شبیه به یک دستیار همیشه آماده باشد که برای هر موضوعی پیشنهاد یا راهکاری دارد. اگر به دنبال همکاری یا خلاقیت باشید، این سبک میتواند بسیار مفید باشد.
مزایای لحن مکالمهای Claude
برای وظایفی که نیاز به طوفان فکری یا نوشتن خلاقانه دارند، Claude بسیار خوب عمل میکند. پاسخهایش اغلب پرحرفتر و جزئیتر هستند، که باعث میشود یک گفتوگوی عمیقتر ایجاد شود. برای مثال، اگر بخواهید یک داستان کوتاه بنویسید، Claude نه تنها به ایدهپردازی کمک میکند بلکه درباره توسعه داستان، شخصیتها و موضوعات به شما فیدبکهای دقیق میدهد.
این رویکرد شخصیتی همچنین باعث میشود Claude برای وظایفی که نیاز به هوش هیجانی دارند، مانند خدمات مشتری یا آموزش، بسیار مناسب باشد. کاربران به طور کلی Claude را به عنوان یک دستیار حساستر و تفکرمحورتر تجربه میکنند که میتواند در صنایعی که لحن تعامل اهمیت زیادی دارد، مفید باشد.
با این حال، این مکالمه دوستانه گاهی ممکن است سرعت تعاملات را کاهش دهد. برخی از کاربران احساس میکنند که Claude بیش از حد مودب است و وقتی به دنبال جواب سریع هستند، این حالت مکالمهای میتواند خستهکننده باشد. در اینجاست که ChatGPT با رویکرد متفاوت خود وارد عمل میشود.
رویکرد ChatGPT: دقت و کارایی
در حالی که Claude مانند یک همکار پرحرف به نظر میرسد، ChatGPT بیشتر شبیه به یک ابزار دقیق است. تمرکز OpenAI با ChatGPT بر کارایی و دقت است. دستورات و پرامپتهای ChatGPT به وضوح، ساختار و نتیجهمحور هستند. همه چیز درباره انجام وظایف به سادهترین و سریعترین شکل ممکن است، بدون هیچگونه حاشیه.
پرامپتهای ساختاریافته در ChatGPT
متا-پرامپت ChatGPT بیشتر شبیه به دستورالعمل فنی است. این مدل برای انجام وظایف پیچیده به روش گام به گام طراحی شده است. اگر وظیفهای شامل مراحل متعددی باشد، مدل به ترتیب هر مرحله را توضیح داده و انجام میدهد. این باعث میشود که ChatGPT به ویژه برای وظایفی که نیاز به حل مسئله، تحلیل منطقی یا تولید خروجیهای ساختارمند دارند، بسیار مؤثر باشد.
یکی از قدرتهای ChatGPT در توانایی انجام وظایفی است که به خروجیهای ساختارمند نیاز دارند. چه نوشتن کد، چه خلاصهنویسی مقالات علمی و چه ارائه مستندات فنی، ChatGPT در تولید پاسخهای واضح، مختصر و منظم عملکردی عالی دارد. اگر به دنبال یک هوش مصنوعی هستید که کار را سریع انجام دهد، سیستم دستوری ChatGPT بهترین انتخاب است.
حداقل توضیح، حداکثر نتیجه
برخلاف Claude که ممکن است به جزئیات بیشتری بپردازد، ChatGPT بر ارائه پاسخهای مختصر و مستقیم تمرکز دارد. این رویکرد ChatGPT را برای کاربرانی که به دنبال انجام سریع وظایف و پیشروی به مرحله بعد هستند، ایدهآل میکند. پرامپت سیستمی ChatGPT باعث میشود مدل کمتر به مکالمات حاشیهای پرداخته و بیشتر بر نتیجه تمرکز کند.
برای مثال، اگر از ChatGPT بخواهید یک مقاله را خلاصه کند یا یک مفهوم ریاضی را توضیح دهد، این کار را به روشی سریع و مختصر انجام میدهد، اغلب سریعتر از Claude که ممکن است توضیحات اضافی و زمینه بیشتری ارائه کند. برای بسیاری از کاربران، این دقیقاً همان چیزی است که نیاز دارند؛ یک مدل هوش مصنوعی که مثل یک ابزار دقیق عمل میکند و خروجیهای مشخصی را به سرعت تحویل میدهد.
با این حال، این تمرکز بر کارایی ممکن است باعث شود که ChatGPT کمی سرد و بیاحساس به نظر برسد. برای کاربرانی که به دنبال تجربهای دوستانهتر هستند، این رویکرد ساده ممکن است چندان جذاب نباشد.
مقایسه Claude و ChatGPT
برای درک بهتر نقاط قوت و ضعف هر مدل، بیایید برخی از ویژگیهای کلیدی آنها را مقایسه کنیم:
ویژگی | Claude | ChatGPT |
لحن | مکالمهای، دوستانه، جذاب | دقیق، مختصر، مستقیم |
حل مساله | همکاریمحور، بررسی راهحلهای متعدد | ساختاریافته، منطقی، گام به گام |
استقلال عمل | بیشتر فعال، ارائه اطلاعات اضافی | واکنشی، پیروی دقیق از دستورات کاربر |
تمرکز بر وظیفه | مناسب برای طوفان فکری و وظایف خلاقانه | بهترین گزینه برای وظایف ساختارمند و فنی |
نحوه برخورد با ابهام | توضیح محدودیتها، اعلام عدم اطمینان | پایبندی به واقعیت، اجتناب از بحثهای فلسفی |
مناسب برای | نوشتن خلاقانه، طوفان فکری، خدمات مشتری | کدنویسی، مستندات فنی، خلاصهسازی |
پرامپتنویسی برای استفادههای مختلف
درک تفاوتهای سیستمهای پرامپتنویسی Claude و ChatGPT برای انتخاب ابزار مناسب برای نیازهای خاص شما بسیار مهم است. اگر شما در حال کار بر روی یک پروژه فنی هستید که به خروجیهای دقیق و ساختاریافته نیاز دارد، ChatGPT احتمالاً گزینه بهتری خواهد بود. روش منظم این مدل برای حل مسائل و توانایی آن در تجزیه و تحلیل وظایف پیچیده به اجزای سادهتر، آن را به ابزاری قدرتمند برای توسعهدهندگان، پژوهشگران و دانشمندان داده تبدیل میکند.
از سوی دیگر، اگر پروژه شما شامل همکاری خلاقانه باشد—خواه نوشتن یک داستان، توسعه یک برنامه بازاریابی، یا بررسی ایدهها برای یک محصول جدید باشد—سبک مکالمهای Claude و پیشنهادات پیشدستانهاش میتواند به نتایج پویاتر و تفکر برانگیزتری منجر شود. Claude یک هوش مصنوعی است که در تعاملات رشد میکند و برای وظایفی که مسیر رسیدن به هدف به اندازه خود نتیجه مهم است، ایدهآل به نظر میرسد.
برای مثال، در یک جلسه طوفان فکری، Claude به طور فعال شرکت میکند، پیشنهاداتی ارائه میدهد و وارد گفتگو میشود. در مقابل، ChatGPT احتمالاً لیستی مختصر از ایدهها ارائه میدهد و به سراغ موضوع بعدی میرود. هر کدام از این رویکردها مزایای خود را دارد و بسته به نیاز شما از هوش مصنوعی، انتخاب شما را شکل میدهد.
آینده پرامپتنویسی
با توسعه مداوم مدلهای OpenAI و Anthropic، انتظار میرود که سیستمهای پرامپتنویسی آنها نیز به تکامل برسند. معرفی خانواده مدلهای o1 تکنیکهای پرامپتنویسی پیشرفتهتری را معرفی کرده است، که از یادگیری تقویتی برای بهبود استدلال و ارائه خروجیهای بهتر استفاده میکند. در همین حال، Claude به سمت تعامل بیشتر و طبیعیتر با انسانها حرکت میکند و تمرکز بر ایجاد تجربهای شخصیتر و روانتر دارد.
هنر پرامپتنویسی با پیشرفت این مدلها اهمیت بیشتری پیدا میکند، زیرا این ابزارها بیشتر در زندگی روزمره ما ادغام میشوند. توسعهدهندگان، بازاریابان، نویسندگان و معلمان باید مهارت خلق پرامپتهای مؤثر را برای بهرهبرداری کامل از این ابزارهای قدرتمند فرا بگیرند. و با پیشرفت هوش مصنوعی، توانایی در تعامل مؤثر با آن همچنان به همان اندازه مهم باقی خواهد ماند.
نتیجهگیری
پرامپتنویسی کلید باز کردن تمام ظرفیتهای مدلهای مولد هوش مصنوعی مانند Claude و ChatGPT است. درک اینکه این مدلها چگونه پرامپتها را تفسیر میکنند و به آنها پاسخ میدهند به کاربران این امکان را میدهد که تعاملات خود را بر اساس نیازشان تنظیم کنند، خواه به دنبال کارایی، خلاقیت یا همکاری باشند.
Claude در وظایفی که از رویکرد مکالمهای و دوستانه بهره میبرند درخشان است، و این آن را برای تلاشهای خلاقانه یا خدمات مشتری ایدهآل میکند. از سوی دیگر، ChatGPT در وظایف ساختاریافته و فنی که در آنها دقت و کارایی مهم است، برجسته عمل میکند.
هر دو مدل نقاط قوت منحصربهفرد خود را دارند و انتخاب بین آنها بیشتر به نوع وظیفهای که با آن سروکار دارید بستگی دارد. هنر پرامپتنویسی در انتخاب ابزار مناسب و استفاده مؤثر از آن است—و با تکامل این مدلها، استراتژیهای ما برای تعامل با آنها نیز پیشرفت خواهند کرد.
در نهایت، چه با Claude کار کنید یا ChatGPT، تسلط بر پرامپتنویسی به شما کمک میکند تا از این تکنولوژیهای انقلابی بیشترین بهره را ببرید.
چرخه زندگی علم داده و اهمیت آن برای مهندسین کامپیوتر و شرکتهای فناوری
در دنیای امروز، علم داده به یکی از ارکان کلیدی موفقیت کسبوکارها تبدیل شده. برای مهندسین کامپیوتر و شرکتهای فناوری، درک عمیق چرخه زندگی علم داده نهتنها ضروریه، بلکه میتونه به بهبود فرآیندها، تصمیمگیریها و در نهایت موفقیت کسبوکار کمک کنه. این سفر هیجانانگیز از درک کسبوکار تا استقرار مدل، میتونه به ما کمک کنه تا تصمیمهای داده محور بهتری رو برای بیزینس خودمون بگیریم.
درک کسبوکار
درک کسبوکار اولین و مهمترین مرحله در چرخه زندگی علم داده است. توی این مرحله، ما باید اهداف تجاری و نیازها رو شناسایی کنیم. فرض کنید که شما یک مهندس داده هستید که وارد یه تیم جدید شدید. مدیرعامل جلسهای برگزار کرده و در مورد اهداف کلان شرکت صحبت میکنه، مثلاً افزایش ۲۰ درصدی مشتریان جدید یا کاهش هزینههای عملیاتی به میزان ۱۵ درصد.
شناسایی نیازها و چالشها در این مرحله بسیار مهمه. شما باید با مدیران و ذینفعان جلسه بذارید تا نیازها و چالشهای کلیدی اونها رو شناسایی کنید. سوالهایی که ممکن است مطرح کنید شامل این موارد است: چه مسائلی در حال حاضر وجود دارن که باید حل بشن؟ چطور میتونیم با دادهها به بهبود وضعیت کمک کنیم؟
مثلا، یه استارتاپ در زمینه تحویل غذا متوجه میشه که نرخ رضایت مشتریانش پایین هست. با تجزیه و تحلیل دادهها، اونها به این نتیجه میرسن که زمان تحویل یکی از عوامل اصلی نارضایتی مشتریانشونه. این درک به استارتآپ کمک میکنه تا تمرکز خودش رو روی بهینهسازی زمان تحویل بذاره.
درک دادهها
پس از شناسایی نیازهای کسبوکار، مرحله بعدی درک دادههاست. در این مرحله، شما باید دادههای خام را جمعآوری کنید، منابع اونها رو شناسایی کنید و کیفیتشون رو ارزیابی کنید. شما باید بدونید که دادهها از کجا میآیند. آیا دادهها از پایگاههای داده داخلی، منابع خارجی یا از طریق APIها جمعآوری میشن؟ مثلا، یک شرکت ممکن هست دادههای مربوط به خرید مشتریانش رو از پایگاه دادههای داخلی خودش و دادههای اجتماعی را از APIهای سوشال مدیاها جمعآوری کنه.
این دادههای جمعآوری شده ممکنه که ناقص، تکراری یا دارای اطلاعات نادرست باشن. بهعنوان مثال، یک شرکت خردهفروشی با دادههای نامناسب روبهرو میشود و با بررسی دادهها، متوجه میشه که اطلاعات تماس بسیاری از مشتریان ناقص است. این مشکل باعث میشود تا اونها نتونن بهطور مؤثر با مشتریانشون ارتباط برقرار کنن. بنابراین، در این مرحله، باید به دنبال پاکسازی دادهها و تصحیح آنها، یا پر کردن اطلاعات باشن.
آمادهسازی دادهها
پس از درک دادهها، مرحله آمادهسازی آغاز میشه. در این مرحله، شما باید دادههای خام را به دادههای قابل استفاده تبدیل کنید. تکنیکهای کلیدی در این مرحله شامل پاکسازی دادهها، نرمالسازی و ایجاد ویژگیهای جدید میشن. شما باید دادههای تکراری و نادرست را حذف کنید و دادهها را به یک دامنه مشخص تغییر بدید.
فرض کنید یک شرکت بیمه قصد داره پیشبینی کنه که کدوم مشتریان به احتمال زیاد دچار خسارت خواهند شد. آنها با ایجاد ویژگیهایی مانند “تعداد سفرهای سالانه” یا “سن مشتری” از دادههای موجود، به تحلیلهای بهتری دست پیدا میکنن. این ویژگیهای جدید به اونها کمک میکنه تا مدلهای دقیقتری بسازند.
تحلیل اکتشافی دادهها
پس از آمادهسازی، نوبت به تحلیل اکتشافی دادهها میرسه. اینجا جایی هست که شما میتونید الگوها و روندهای نهفته در دل دادهها رو شناسایی کنید. ابزارهای مختلفی مانند Pandas، NumPy و Matplotlib هم به وجود اومدن تا به شما کمک میکنن تا دادهها را تجزیه و تحلیل کنید و نتایج را به صورت نموداری نمایش دهید.
تحلیل اکتشافی به شما کمک میکنه تا الگوها و ارتباطات بین ویژگیها را شناسایی کنید. مثلا، اگر شما یک نمودار پراکندگی بین سن و میزان خرید مشتریان ایجاد کنید، ممکن است متوجه بشید که مشتریان جوانتر بیشتر از مشتریان مسن خرید میکنند.
یک شرکت مشاوره با استفاده از تحلیل اکتشافی دادهها متوجه میشه که فروش محصولات خاصی در تابستان به طرز قابل توجهی افزایش داشته. این بینش به اونها کمک میکنه تا برنامههای بازاریابی بهتری را برای فصلهای خاص تدوین کنن. یکی از چالشهایی که خود من تجربهشو داشتم با کسب و کارهای حوزه رستوران و کافیشاپ مربوط میشه به ماه رمضان. اکثر این بیزینسها توی کشور ما به خاطر قوانین مجبور هستن که نزدیک اذان مغرب مغازههاشون رو باز کنن و زمان محدودی رو برای فروش محصولاتشون در اختیار دارن. همین مساله باعث میشه که در این ماه میزان فروش به شدت کاهش داشته باشه. حالا یکی از کارهایی که ما کرده بودیم برای یکی از همین بیزینسها آنالیز فروششون بود. از اونجا با تحلیل نمودارها این کافه تونسته بود استراتژی فروشش رو تغییر بده و میزان فروش خودش رو برای ماه رمضان تا میزان بسیار بالایی بهبود بده.
مدلسازی دادهها
حالا که الگوها رو شناسایی کردیم، وقتش هست که به مدلسازی بپردازیم. توی این مرحله، شما باید بهترین مدل رو برای پیشبینی یا دستهبندی دادهها انتخاب کنید. انتخاب مدل مناسب به نوع دادهها و هدف پروژه بستگی داره. برخی از الگوریتمهای محبوب شامل رگرسیون خطی برای پیشبینی مقادیر پیوسته، درخت تصمیم برای دستهبندی دادهها و شبکههای عصبی برای تحلیل دادههای پیچیده هستند.
پس از انتخاب مدل، شما باید اون رو آموزش بدید و عملکردش رو تست کنید. برای این کار، دادهها را به دو بخش آموزش و تست تقسیم میکنیم. مثلا، یه شرکت بیمه با استفاده از الگوریتمهای یادگیری ماشین برای پیشبینی ریسک خسارت، مدلهایی را میسازه. پس از تست مدلها، متوجه میشن که مدل درخت تصمیم دقت بیشتری داره و میتونن بهطور موثرتری مشتریان پرخطر رو شناسایی کنن.
ارزیابی مدل
بعد از ساخت مدل، نوبت به ارزیابیش میرسه. این مرحله به شما کمک میکنه تا مطمئن بشید که مدل شما به درستی عمل میکنه یا نه. معیارهایی مثل دقت، صحت و بازیابی برای ارزیابی مدل مهم هستند. شما باید بررسی کنین که آیا مدلتون قادر هست که در شرایط واقعی عملکرد خوبی داشته باشه؟
یه شرکت با ارزیابی مدلش متوجه میشه که دقت مدل در شناسایی تقلب ۸۵ درصده. از اونحا که حداقل دقت قابل قبول برای شرکت حداقل ۹۵ درصده، پس تصمیم میگیرن که مدلشون رو بهبود بدن و با استفاده از ویژگیهای جدید، دقت رو به ۹۵ درصد برسونن.
استقرار مدل
پس از ارزیابی موفق مدل، نوبت به استقرار اون میرسه. این مرحله شامل پیادهسازی مدل در محیطهای عملیاتی است تا کاربران بتونن بهراحتی از اون استفاده کنن. استقرار مدل ممکن هست با چالشهایی مثل مقیاسپذیری، امنیت و نیاز به بهروزرسانی منظم مواجه بشه. مثلا، یک شرکت باید مطمئن بشه که مدل بهخوبی مقیاسپذیر است و میتونه حجم بالای دادهها رو پردازش کنه.
یک شرکت بیمه پس از استقرار مدل پیشبینی خسارتش توی یک محیط عملیاتی، میتونه بهطور خودکار پروندههای خسارت رو بررسی کنه و تصمیمات بهتری در مورد پرداختها بگیره.
نگهداری و بهروزرسانی مدل
مرحله نهایی چرخه زندگی علم داده، نگهداری و بهروزرسانی مدل هست. دادهها و نیازهای کسبوکار همیشه در حال تغییر هستن، پس مدل شما هم باید بهروز بمونه. بهروزرسانی منظم مدل به شما کمک میکنه تا دقت رو حفظ کنید. برای مثال، اگر الگوی رفتاری مشتریان تغییر کند، شما باید مدل خود را با دادههای جدید آموزش بدید.
یک شرکت خردهفروشی با گذشت زمان متوجه میشه که رفتار خرید مشتریان تغییر کرده. با بهروزرسانی مدل پیشبینی خودش، اونها میتونن بهطور مؤثرتری نیازهای مشتریانشون رو پیشبینی کنن و استراتژیهای بازاریابی رو تنظیم کنن.
نتیجهگیری
چرخه زندگی علم داده یک فرآیند پیچیده و چندوجهی است که نیاز به درک عمیق و اجرای دقیق داره. از درک کسبوکار و دادهها گرفته تا مدلسازی و استقرار، هر مرحله به نوعی با دیگر مراحل مرتبط هست و موفقیت در هر مرحله میتونه به بهبود کیفیت تصمیمگیریها و افزایش بهرهوری در شرکتهای فناوری منجر بشه.
بهعنوان یک مهندس کامپیوتر یا شاغل در صنعت فناوری، درک این چرخه و تسلط بر هر مرحله میتونه به شما کمک کنه تا به موفقیتهای بزرگی دست پیدا کنید. علم داده نهتنها یک ابزار، بلکه یک فرصته که میتونه راه رو برای نوآوری و رشد هموار کنه.
ارتباط با من
علی صالحی
Data Scientist – ML Engineerخوشحال میشم که با من در ارتباط باشید و نظراتتون رو به اشتراک بذارید.
آدرس ایمیل: salehiali.data@gmail.com